نتایج جستجو برای عبارت :

:o:سِیلی که با خودش مهمان آورد.

عروسک دختر کوچک به مهمان گفت:میخوای عروسکهامو ببینی؟مهمان با مهربانی جواب داد:بله.دخترک دوید و همه ی عروسکهاشو آورد،بعضی از انها خیلی بانمک بودن دربین انها...یک عروسک باربی هم بود.مهمان از دخترک پرسید:کدومشونو بیشتر از همه دوست داری؟... و پیش خودش فکر کرد:حتما” باربی.اما خیلی تعجب کرد وقتی که دید.دخترک به عروسک تکه پاره ای که یک دست هم.نداشت اشاره کرد و گفت:اینو بیشتر از همه دوست دارم.مهمان با کنجکاوی،پرسید:این که زیاد خوشگل نیست!دخترک جواب د
{سبک زندگی مهدوی - شماره 33}
 
اکرام مهمان
 
 در سبک زندگی مهدوی، زیبایی هایی است که در زندگی های معمولی کمتر پیدا می شود. مهدی یاوران وقتی زندگی خود را بر اساس آموزه های دین برنامه ریزی میکنند لذتی می برند که بسیاری از انسان ها از آن لذت محروم هستند.
در این نوع شیوه زندگی، به مهمانی دادن و محبت به مهمان توجه ویژه ای شده است و از طرفی به میزبان میگوید نگران نباش، روزیِ مهمان قبلا آماده شده است.
رسول مهربانی ها میفرمایند: «همانا مهمان با آمدنش، رو
دیروز یک سطحی از میزبانی و مهمان‌نوازی رو مشاهده کردم که اصلا به عمرم ندیده بودم. 
فکر کن تو یه جلسه کاری حضور داشته باشی که یه مهمان از شهر دیگه هم باشه. بعد میزبان، وسط جلسه بگه فعلا اجازه بدین مهمان بیاد ناهارشو بخوره بعد ادامه بدین. و فقط اونو برای ناهار دعوت کنه و به بقیه بگه برین منزلتون ناهار بخورین و برای ادامه جلسه برگردین! :/
شدنیه اصلا؟ :/
ولی شد!
لذا ما با همکارا رفتیم آتیش زدیم به حقوقمون :/

+خیلی خسته‌ام. به نظرم میاد که لابد از لحاظ
The
little girl doll told the guest, "Do you want to see your bride?" The
guest replied kindly, "Yes. Lady ran and brought all his dolls, some of
them very cute among them ..."There
was a Barbie doll. She asked the girl what they loved most of all ...
and thought to herself: Barbie, sure. But she was very surprised when
she saw. Grabbing a piece of doll that was a hand. He
said: "I love it most of all." Curiously, he asked: "It's not too
beautiful!" The little girl replied: "If I do not like her, I do not
have any other icons to play with her and love her, Breaking down ...
از بزرگی پرسیدم چطور اصلا گناه نمی کنی؟
چگونه این قدر ارتباط تو با خدا قوی است؟
و از همه مهم تر چه کرده ای که بعد از حدود ۵۰ سال، همچنان اعتقادات تو پا برجاست؟
...
پاسخ زیبایی داد:
من همیشه فرض می کنم که در این دنیا مهمان هستم، چند سالی اینجا هستم و دیر یا زود خواهم رفت.
وقتی خود را مهمان بدانی، نه بدی می کنی، نه حرص می زنی، نه دیگران را اذیت می کنی
نام کتاب : مهمان صخره هانویسنده : راحله صبوریانتشارات : سوره مهرتوضیحات : این کتاب خاطرات محمد غلامحسینی از سال «۱۳۵۲» است که به دنبال شغلی برای خودش می گشته و بعد از مدتی متوجه علاقه اش به خلبانی می شود ، این کتاب دارای «۳۷۲» صفحه می باشد و بخش پایانی کتاب مدارک و عکس ها خلبان غلامحسینی آمده است و مناسب گروه سنی ( د و ه ) استقطعه ای از کتاب :بار دیگر هواپیما چرخی زد و با شدت جی بعد را وارد کرد شدت جی به قدری بود که سرم رفت لای دو پایم ودر حالی که ا
می دانم نامش بدی است و بدی روح انسان را پر از شیشه خرده می کند اما نمی توانستم حالا که نوبت من شده نبینم و لذت نبرم. دیدم و لذت بردم. من تمامی بدی هایی که در حق من و مادرم شد را دیشب در جشن پسرِ عمه ی کوچکم دیدم و لذت بردم. عمه ای که همیشه ی خدا هر عروسی را به صاحبش زهرمار می کرد، اشک همه را در می آورد، غرولند می کرد که فلان شد و بهمان شد و فکر می کرد که همه کاره و بزرگ خانواده است دیشب مراسم عقد پسرش بود و من با دیدن تمامی آن اتفاقات لذت بردم. یادم نمی
✅ قناعت اسلام
استاد علی صفایی حائری
و قناعت اسلام به معنای کم به دست آوردن نیست، که کم برداشتن و به همراهان رسیدن است. قانع آن نیست که روزی ۵ تومان به دست می آورد؛ چون این فقیر است. قانع کسی است که با تمام استعدادش کار می کند، وگرنه احتکار کرده و تمام داراییش را برای او[خدا] خرج می کند، وگرنه اسراف کرده است.
قانع کسی است که برای همه می کوشد و به اندازه ی خودش برمی دارد. و این است که قناعت عزّت می آورد و ثروت می آورد. کوشش زیاد و برداشت کم، ثروت و مس
بسم الله الشکور
جلوى آینه ایستاده. یک لنگه جوراب بنفش ساده را در دستش گرفته. طبق عادت همیشگى به جاى اینکه خم شود، پایش را بالا می آورد و جوراب را میپوشد.همین که سرش را بالا مى آورد، چشمانش در آینه به خودش می افتد. کمى مکث میکند و از خودش میپرسد باورت میشود که نوزده ساله شده اى؟
ادامه مطلب
باید برود راه خودش راعشق،اما !چیسترازِ درکمندِ نگاهگیسوی های بارانی
ناز بی تکرار کمانی ابرویطناز
خنده های مستانهبا لبهای کبودِازآتش خشمْدر آتشکده ِخاموشی
جان می آید به لبتا از لبتکلامی عاشقانه رامهمان باشمدر بستر فردایت
بعد از نماز صبح و قبل از طلوع آفتاب، افتادن به راه و رفتن، دور...
بعد اون مهمان های عزیز، همسر رفت
آخرین نفر هم داداش بود که رفت
حس کسی رو داشتم که توی قبر گذاشتندش و دارن او رو با خودش و حساب کتابش تنها می ذارن
غربت یه جورایی تمرین جان کندن باشه شاید...
توفیق اجباری به ترک تعلقات...
ترسم به عجز حمل نمایند وگرنه من
شرمنده میکنم ز تحمل زمانه را (صائب)
شاد میبینم 
تو و دنیای تو را 
آن زمان که خبر مرگ مرا میشنوی 
من دلم خوش به همین شادی توست (خودم )
طوقی ناخوانده  مهمان امروز صبح حیاط خانه بود 
انگاری خبری آورده بود 
آمده بود تا مرا یاد......
طوقی مهمان
خیلی ناز و دوست داشتنی بود  
با عصبانیت و خستگی مفرط از کلاس رسیدم. متوجه شدم ولوله خاصی در افراد خانواده است. همه آماده میشدند که مهمان برایشان بیاید. من تیره بخت هم با همان دهان باز و یک سر و هزار سودا میان خانه قد علم کرده بودم!
خبردار شدم یکی از آشناها که از قضا خوزستانی هستند به اصفهان آمده اند و امشب مهمان ما هستند. 
خانه را به هم ریختم که چرا بدون هماهنگی با من؟ چرا به من خبر ندادی؟ من کلی کار دارم، من که بیکار مهمونی نیستم و...
مهمان ها رسیدند...
از همان اول لب همه شان ب
امسال اولین تابستانی نیست که مهمان‌دار شده‌ام اما اولین تابستانی است که همراه با علی و مقتضیات همراهی‌اش باید پذیرای مهمان‌ها باشم. مهمان‌های هرساله‌ام مامان و بابا بودند که یا من یادم رفته است اولین باری که مهمان‌مان شدند اوضاع چه طور بود یا ناخودآگاه با نظم ذهنی و مدل من سازگارتر بودند.
مهمان‌های امسالم را خیلیی دوست دارم. چندین سال است که منتظر آمدن‌شان هستیم و لبخند رضایتی که روی لب های محمد است بیش از هر چیزی به من آرامش می‌دهد.
همچون گنجشکی که زیر رعد و برق و غرش آسمانزیر برگ درختی مینشیند
خودش را جمع و جور میکند 
و بی خیاااالِ هر دلهره و نگرانی 
به چکیدنِ قطرات باران از نوک برگ بالای سرش خیره می شود...
چقدر باران صبورش کرده
انگار نه انگار تا قبل از آن
لحظه ای روی سیم های برق خیابان بند نمیشد...
عید غدیر
مهمان شهدا
به صرف چای و دوحبه قند از بچه های تفحص
#افسر مولا
میم همکلاسی من در آموزشگاه خیاطی است. وسواسی، دقیق و کمی خنگ و بی‌سیاست. بی‌سیاست در زندگی فردی و خانوادگی. اما یک ویژگی مهم دارد. او ناتوان است از بزک کردن خودش و اینکه خود را جوری دیگر نشان دهد. 
ادای مادرهای موظف و فداکار را در نمی‌آورد. خودش است. خستگی‌اش از بچه‌داری و غرغرهای متوالی سارا را پنهان نمی‌کند. دخترش را دوست دارد ولی دوست داشتنش را اغراق نمی‌کند. میم آنقدر خودش است که دلم برایش در آینده بسیار تنگ می‌شود.
رسم هر سالۀ اینجا، جمع شدن سر سفرۀ افطار خانۀ پدری همسرم ست. هر شب دعوتیم به نان تازه و پنیر و سبزی و چای و خرما. نان تازه را مردها می‌آورند، سبزی را هم هماهنگ می‌کنیم که هرکس بتواند، هر روز، به قدر نیاز بخرد. سفرۀ ساده و دلچسبی‌ست و به قول مادر همسرم بی‌هیچ تکلّف و سختی، هر شب میزبان روزه‌داران‌ست و به خودش می‌بالد و آشکارا ذوق می‌کند و حاضر نیست میزبانی را به ما یا برادر همسرم واگذار کند...
نشسته بودیم سر سفرۀ افطار. میزبان حواسش به همۀ مه
قبول میکنیم که بیماری مهمان خانه ما شده قبول میکنیم که این مهمان صاحب خانه هم شده ولی درد درد هیج وقت عادی نخواهد شد درد هیچوقت مهمان نخواهد شد دارم سعی میکنم یاد بگیرم وقتی خواهرم درد میکشد آرام باشم یاد میگیرم کنارش درس بخوانم درد که میکشد بخوابم میدانم اوج نامردیست ولی چاره چیست چکار میتوانی بکنی جز تسلیم شدن به چشمانش نگاه میکنم اشک می ریزد و تو فقط میتوانی نگاه کنی و هزار بار از تو فروبریزی از ناتوانی خودت سرش را میگیرد نگاهت می کند وتو
ماه مبارک رمضان، بهار قرآن
خداوند همیشه سفره خود را پهن کرده است و ما
مهمان او هستیم و در این دو زمان و زمین ما را هم به ضیافت دعوت کرده است،
هم در ماه مبارک رمضان فرمود شما جزء ضیوف الرحمان هستید برای این زمان،
هم در سرزمین وحی فرمود جزء ضیوف الرحمان هستید، حاجیان و معتمران جزء
مهمانان خدا هستند اما هر مهمانی، هر دید یک بازدید هم دارد فرمود من شما
را به عنوان مهمان دعوت کرده ام؛ ولی شما اگر مرا دعوت کنید من می آیم من
منتظر میزبانی شما هستم.
دیشب وقتی رسیدیم نان تازه به دست داشت از پله‌ها بالا می‌آمد. با اینکه نزدیک اذان بود و شواهد نشان می‌داد که نانوایی شلوغ بوده، با لبخند پهنی از همان پایین پله‌ها به همه‌مان سلام بلندی داد و تا چشمش به سفرۀ افطار افتاد گفت "به‌به عروس‌ها چه کردید!" (در حالیکه فقط سبزی و گوجه و خیار گذاشته بودیم و اصلاً کار سخت و پیچیده‌ای نبود). به تک‌تکمان با اسم، خوش‌آمد می‌گفت و رو به پسرک می‌گفت، "هیچ‌جا نونای مادر جونت رو نداره. هر جا رفتی، افطارها ر
اطلاعیه درباره برنامه های زمانبندی نیمسال دوم 98 (ترم بهار) دانشگاه های پیام نور :                                                                                                                                                                          مهمان دائم و یا موقت 
1398/10/02الی1398/11/21                                                                                                                                                 تغییر رشته
1398/10/02الی1398/11/21                                               
امام آمدپیام وحدت آورد/ولایت محوری باعزت آورد/چوداده بهر کشور رنگ توحید/زسوی حق سحاب رحمت آورد/خمینی از تبار اهل بیت است/حضوراوشکوه و برکت آورد/امام آمدکه خوبی پا بگیرد/پیامی ازخداو عترت آورد/به ایران داده او اوج بصیرت/برای دشمنانش ذلت آورد/شهیدان در رکابش سرفرازند/پیام عاشقی از جنت آورد/امام آمدرود شیطان و ابلیس/به قلب دشمنان اووحشت آورد/شده فرهنگ ایثارش فراگیر/ز هیبت شاخه های شوکت آورد/ولایت راکند تبیین ایران/نگرسید علی برملت آورد/شده ر
به شدت احساس می کنم هنوز ارتباط با آدم ها رو یاد نگرفتم 
به شدت احساس می کنم اگه الان ازدواج کنم مجدد به خاطر عدم مهارت ارتباط درست می بازم 
دلسوزی در جای خودش و به حد خودش 
غرور در جای خودش و به حد خودش 
کینه در جای خودش و به حد خودش 
مهربونی در جای خودشو به حد خودش
اینا مواردی هستن که من تو زندگیم در عمل بلد نیستم و همیشه برعکس کار می کنم 
باید بدونی که برای دیگران باید تعارف بود و نه دلسوزی 
دل شده مهمان عشق ، معجزه آغاز شد 
در شب پایان درد ، سوز دلم ساز شد 
از لب یارم رسید ، باز نویدی  
دگر 
کلبه ی احزان دل ، خانه ی دلباز 
شد 
از شب تارم گذشت ، ماه جهانتاب 
من 
نور به من هدیه داد ، مه رخ طناز 
شد 
بوی شقایق رسید ، باد صبا از 
کجا ؟!
از تن دلدار بود ، غنچه ی دل باز 
شد .
فصل خزانم تمام ، فصل جدایی 
ز غم ،
همدم شبهای من ، اله ای ناز
شد 
تا به فلک پر کشید ، عرصه ی سیمرغ دید،
بال خیالم کبود ، او پر پرواز  
شد 
میکده ها بسته بود ، ساغر من پر
عطش
هم اکنون ۸۳ کاشانه مهمان در سطح جزیره قشم فعالیت می کنند. این شهرستان شامل جزیره‌های قشم، هنگام و لارک با حدود ۱۵۰ هزار نفر جمعیت از تنگه هرمز به موازات ساحل استان هرمزگان به طول ۱۵۰ و عرض میانگین ۱۱ کیلومتر در میان آب‌های خلیج فارس گسترده شده‌است.
 
 
به گزارش ایرنا، مدیر میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری سازمان منطقه آزاد قشم عصر سه شنبه در گفتگو با خبرنگار ایرنا گفت: در این مدت همچنین ۱۴ واحد کاشانه مهمان به اداره اماکن نیروی انتظامی ق
در برابر بعضی ها نمیتونم خود واقعیمو حفظ کنم!! شایدم این خود واقعیمه که اینجور وقتا بیشتر خودشو نشون میده! فقط اینو میدونم که مهمان باید مهمان باقی بمونه و احترامش دست خودش باشه :/ به مامانم میگه چاییت حاضره؟ مامانم میپرسه نه میخوای برات درست کنم؟! میگه نه چندساعت دیگه برام آماده کن!!!!
کتاب بیشعوریو دادم بخونه :)  
البته فکر نکنم کارساز باشه آخه هنوز دو ساعت نشده صفحه های آخرشه :/ چیزیم فهمیده به نظرتون؟!! حداقلش اینه وسط درس خوندنم هی حرف نمیز
تکلیف کسی که راه رو چهل ساله به طور ظالمانه ای در حق خودش رفته، و زمینه ظلم دیگران در حق خودش رو فرآهم آورده .. و نه کسی می تونه اونو نجات بده و نه به نجات خودش فکر میکنه .. چیییییه؟؟!!! 
کسی که با روش تربیتی مسخ کننده به علاوه جهل و عادت های ویرانگر خودش هر روز ضربه ای مُهلک بر پیکر حیات خودش وارد می کنه، و منفعلانه حیات و زندگی خودش رو دست همه سپرده .. چطور به خودش برمی گرده؟؟؟!!!
 
وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْف
پست مهمان روشی است که توسط بلاگ نویسان و افراد متخصص در بازاریابی اینترنتی به منظور افزایش ترافیک سایت استفاده می شود. در واقع پست مهمان، مطلبی است که مدیر سایت آن را به جای اینکه در سایت خود قرار دهد، در بخش مقالات یا اخبار سایت های دیگران قرار می دهد و در عوض تنها چیزی که از آن سایت می خواهند، قرار دادن لینک سایت خود در مطالب و گرفتن بک لینک می باشد.
توجه داشته باشید که باید محتوای تولیدی شما به منظور پست میهمان باید آنقدر جذاب باشد که سایر س
خواستم از درسی که امشب گرفتم بگم...
وقتی قبل ازین که مهمون ها برسن همه چیز آماده و ما هم آماده رسیدن مهمونا یه لحظه با خودم فکر کردم که آیا وقتی یکی میخواد وارد قلبمون هم بشه از قبل دعوتش میکنیم ؟ برا اومدنش برنامه ریزی میکنیم؟
یا عر کسی از راه رسید در قلبمون رو به روش باز میکنیم و اجازه ی ورود بهش میدیم؟
و به خوبی ازش پذیرایی میکنیم همه ی وجودمون رو براش تعریف میکنیم باهاش گرم میگیریم و بعد مدتی که خسته شد بدون به جا آوردن حق مهمان پا میشه میره
«کسی که دروغ می گوید و دروغهایش را هم باور می کند، دیگر هرگز نمی تواند حقیقت را دریابد، نه در خودش و نه در اطرافیانش؛ در نتیجه هم حرمت خودش را از بین می برد و هم حرمت دیگران. وقتی کسی رعایت حرمت خودش و دیگران را نکند، دیگر کسی را دوست نخواهد داشت و در نبودن عشق موقعی که می خواهد خود را سرگرم کند به شهوت و گناه رو می آورد، آنوقت در فساد و تباهی حالتی حیوانی پیدا می کند و همه این ها از دروغ گفتن به خود و به دیگران ناشی می شود.»
برادران کارامازوف، فئ
تنهای تنهاشدعلی ازبعد زهرا/باچاه دارد دردل بسیارمولا/گشته فراق فاطمه هرلحظه جانسوز/شداشک چشمان علی راهی دریا/بهریتیمانش علی مرهم گذاراست/آرامش شیعه فقط این عشق آقا/دخت نبی مهمان بابادربهشت است/راحت شده از ظلم دشمن بهردنیا/رکن ولایت فاطمه درزندگانی است/سخت است بهرمرتضی مولای تنها/با یادمان فاطمیه زنده مانده/یک انتقامی سخت دارد سوی اعدا/دیگر علی همتا وغمخواری ندارد/یار ولایت گشته است مهمان یکتا/سوی بقیع وکربلاهم سوگوار است/او انتظاری میک
یک امام جمعه شد مهمان عاشورائیان/همنشین با شهیدان درشب قدری عیان/حضرت خرسندرا خرسند رحمانی رسید/گوهرتقدیراو گشته شهادت درجهان/استجابت دردعایش زودمعنا گشته است/مثل مولایش علی پرزد بسوی آسمان/قاتلش چون ابن ملجم خنجراز رو بسته بود/شمرگونه باجنایت هست درخیل بدان/لیک اندر کازرون گشته عزایی بس بزرگ/درفراق یاررهبر چشمها شد بی امان/خوش بحال برشهیدان رهنمای عالمند/زمزم آمادگیها داده بر صاحب زمان/
نمى دونم چرا دختران زیبایى رو فقط در حالت هاى خاصى درخودشون می یابند ...
به نظرم انسان اگه زیبایى خودش رو از زاویه هاى مختلف نتونه ببینه، هنوز تمام خودش رو پیدا نکرده...
زیبایى خودش رو وقتى کثیف و هپلیه
زیبایى خودش رو وقتى موهاى بدنش بلند شدند
زیبایى خودش رو وقتى ناخنهاش بدقواره شدند
زیبایى خودش رو وقتى اندامش شبیه ظرف هاى مادربزرگها چهل تیکه و رنگ و رو رفته و استفاده شدند 
زیبایى خودش رو وقتى خوابالو بیدار شده یا خستگى داره ازش شره مى کنه
زیب
تجربه خرید برنج
خانم‌ها
معمولاً در مهمانی‌های پولویی یا چلویی درباره انواع برنج و پخت آن صحبت
می‌کنند. مثلاً مهمان‌ها از عطر و بوی برنج استفاده شده میزبان تعریف
می‌کنند و از اسم و محل فروشش می‌پرسند. کم‌کم بحث گرم می‌شود و هر کسی
درباره عطر و بو یا خوش‌پختی و خوش‌خوراکی انواع برنج‌های ایرانی صحبت
می‌کنند. گاهی هم در این بحث‌های فامیلی یکی از اعضا که خودش شمال می‌رود و
برنج خوب می‌آورد،‌ از آن تعریف می‌کند و بعضی‌ها هم تأیید می
مومن دراین ماه خدا مهمان رحمان میشود/ازسفره فیض وعطا بسیاراحسان میشود/برکت ورحمت جلوه گر در کوچه های بندگی/سختی مشکلها براو هرلحظه آسان میشود/تیرعبادت می خورد بر قلب ابلیس ستم/شیطان وهمدستان او محبوس وزندان میشود/وقت سحر افطار را نزدیک کن باعاشقی/فصل بهاری بردعا یاکل قرآن میشود/گنج ولایت شیعه راتا روضه رضوان برد/اندر شب قدرش نگرتقدیر انسان میشود/آیدنشان ازمهدی وروز ظهور حضرتش/آماده بهرمقدمش رهبر وایران میشود/
کیست این عاشق که می از جانب طور آوردعرشیان را نغمه ی قدسیش در شور آورددر بهشتش، حق برای سینه زن های حسینتحفه ای از روضه های حاج منصور آوردحاج منصوری که با یک نعره ی یامرتضیاز نجف تا ارک، صدها جام انگور آوردحنجرش وقتی نوای یا رقیه سر دهدجبرئیل از عرش بر اهل زمین نور آورد****مَسند او قلب عاشق هاست، خصم احمقش...هرچه می خواهد به سوی ارک مأمور آورد
محمد جواد شیرازی
تعارف با کرونا مهمان نوازی نیست!
 
 تعارف و مهمان نوازی در خلق و خوی ما ایرانیان نهادینه شده است به طوری که اکثر سیاحان و ایران شناسان غربی نیز بر آن صحه گذاشته ، این دو را از خصایص نیکوی ایرانیان برشمرده اند . 
 
با وجود پسندیده بودن تعارف و مهمان نوازی در زندگی روزمره اجتماعی مورد نخست یعنی تعارف بعضا دردسر ساز شده و برخی آن را بویژه هنگام سوارشدن آسانسور مطلوب نمی دانند یا برخی به کنایه می گویند ایرانی ها در جلو درب منازل کلی به هم تعارف می
بسته پذیرایی همایش در تهران
بسته پذیرایی همایش در تهران را چگونه تهیه کنیم ؟
شما میتوانید با انتخاب مراسم خود و انتخاب اقلام این پک را با کیفیت ترین و شیک ترین پک ها مراسم خود را برگذار کنید .
در یک سمینار یا همایش اکثر میهمانان را در یک پذیرایی نسبت به پایان آن رویداد میبینیم . 
فرض بر این که پذیرایی یک اتفاق مناسب است. و مردم از پذیرایی همایش لذت می برند.
راه هایی برای پذیرایی از همایش و سمینار های
1. انتخاب سالن مناسب
شما سالنی که برای مهمان
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.






param name="AutoStart" value="False">












ارزش مهمان - استاد بزرگوار انصاریان
شام غریبان فاطمه مهمان بابا میشود/امشب بهشت جاودان براو مهیامیشود/اینک به استقبال اوبنگر خدیجه آمده/زهرای اطهردائما محبوب یکتامیشود/مظلومه ای والاگهر گشته شهیدراه حق/حیدربرای دفن اودرشب چه تنهامیشود/برکودکان فاطمی داغ بزرگی میرسد/اشک یتیمان درغمش ماننددریامیشود/آن سرورانسانیت کوثرزقرآن خداست/درپشت درب خانه اش مجروح زهرا میشود/بهردفاع ازعلی شدجانفشان مرتضی/تاروزمحشراسوه ای درراه مولامیشود/شیعه بگوید تسلیت بر حیدر واولاداو/زیراشهاد
سام
تابستان و زمستان ها از سال های دبستان سام می گذرد و او در حال حاضر 10 ساله شده است.والدین سام از بچگی تا حال با او رفتار بچگانه داشته اند و هنوز هم همچنان این روند را ادامه می دهند و خود او هم از این رفتار به شدت آزرده است.یکی از علائم این رفتار والدینش این است که او دارای شب ادراری از سن 6 سالگی شده است و همچنان هم ادامه دارد و گاهی هم به بی اختیاری ادراری تبدیل می شود که در هنگام بیداری اش هم او را اذیت می کند.به دلیل شب ادراری او و بی اختیاری ا
آیا هیچ دشمنى مى‌توانست آن بلا را بر سر عمر سعد بیاورد که خودش در یک شب آورد؟! مؤمنین با این همه پیشامدها، براى نجات اهل ایمان به تضرع و ابتهال و التجا محتاج هستند. چنان که در شبانه روز به نان احتیاج دارند، به دعا و تضرع نیاز دارند.در محضر ایت‌الله بهجت - ۵۲۱
سام
تابستان و زمستان ها از سال های دبستان سام می گذرد و او در حال حاضر 10 ساله شده است.والدین سام از بچگی تا حال با او رفتار بچگانه داشته اند و هنوز هم همچنان این روند را ادامه می دهند و خود او هم از این رفتار به شدت آزرده است.یکی از علائم این رفتار والدینش این است که او دارای شب ادراری از سن 6 سالگی شده است و همچنان هم ادامه دارد و گاهی هم به بی اختیاری ادراری تبدیل می شود که در هنگام بیداری اش هم او را اذیت می کند.به دلیل شب ادراری او و بی اختیاری ا
خواهر عروس سندرم دان بود. عروس دستشو گرفته بود و باهم میرقصیدن، هر دو با لباس سفید، مثل دو تا فرشته دور هم میچرخیدن. دلم میخواست منم دور این فرشته پاک و معصوم بچرخم. اون تو دنیای قشنگ خودش میچرخید و میخندید اما من تمام مدت به مادرش فکر میکردم که به مادرم گفته بود غم این بچه منو پیر کرد. فکر میکردم به مادری که همیشه نگران آینده این فرشته قشنگه. اینکه اگه یه روزی خودش نباشه کی ازش مراقبت میکنه. وقتی شما یه بچه معمولی دارید، میدونید که قراره بزرگ ب
امروز در پاکت می نویسم:
پنج شنبه بودُ تب و تابِ پختن حلوا و چیدن خرماها ...
اشک و آهی از سر حسرت بر مزارش گرفتارم کرد ...
ای کاش مادربزرگ یک ماه بیشتر مهمان زمین بود،البته که فقط ای کاش ...
ساعت حوالی 5ونیم عصر بود که کلید حکم بازگشایی درب منزل را داد؛
گوشی به دست پی آذرم رفتم، بسیار دلتنگ دلش بودم.
به هرحال نمک زندگی حال مارا هم در مواردی چند گرفته بود! بحثمان شد ...
از همان بحث های عاشقانه که پشت هر جمله اش، خرواری از دوستت دارم های محکم چمباتمه زده!
امروز در پاکت می نویسم:
پنج شنبه بودُ تب و تابِ پختن حلوا و چیدن خرماها ...
اشک و آهی از سر حسرت بر مزارش گرفتارم کرد ...
ای کاش مادربزرگ یک ماه بیشتر مهمان زمین بود،البته که فقط ای کاش ...
ساعت حوالی 5ونیم عصر بود که کلید حکم بازگشایی درب منزل را داد؛
گوشی به دست پی آذرم رفتم، بسیار دلتنگ دلش بودم.
به هرحال نمک زندگی حال مارا هم در مواردی چند گرفته بود! بحثمان شد ...
از همان بحث های عاشقانه که پشت هر جمله اش، خرواری از دوستت دارم های محکم چمباتمه زده!
بیوگرافی و زندگینامه لیلا هازال کایا
بیومیو : هازال کایا به ترکی Hazal kaya در یک خانواده طبقه بالا در شهر غازی عینتاب ترکیه در ۱۰ اکتبر ۱۹۹۰ به دنیا آمد. او در دبیرستان ایتالیایی در استانبول درس خواند و در سال ۲۰۰۹ فارغ التحصیل شد. او هم اکنون در استانبول درس می خواند. پدر و مادرش هر دو وکیل هستند و وقتی او هفت ساله بود از هم جدا شدند. او به عنوان یک کودک هفت ساله که ویولن و باله می آموخت به دنیای هنر وارد شد. او همچنین عاشق رقص تانگو است و دوست د
چند روز به روضه مونده و هزینه کمی برای برگزاری روضه داریم 
ولی من و همسرم دوست داریم روضه مادرمون  به خوبی و باتشریفات برگزار بشه ..
آقا محمد با نگرانی بهم گفت:دوست دارم روضه امسال مثل پارسال با تشریفات برگزار بشه . بهش گفتم فکر می کنی پارسال هزینه روضه را تو دادی یا خود مادرمون . گفت  این حرفتا می دونم  ولی... 
ولی نداره خوده مادرمون  شخص می کنه روضمون چه طور برگزار بشه ،
من باور دارم که میزبان این مهمانی حضرت زهراست . و ما  افتخلر نوکری پیدا کر
شبهای جمعه فاطمه مهمان دشت کربلاست/باگریه های دائمی دارالشفای نینواست/گویدحسین تشنه لب باشد غریب درجهان/محبوب قلب شیعیان ازاهل بیت مصطفاست/کم کم زمان منتقم آیدکه غوغایی کند/دربین خوبان جهان مولاولی آشناست/عباس اودرعلقمه ترسیم کرده عشق را/بهرظهور یوسفش آدینه هاوقت دعاست/دین ودل واشک بصرباعشق معنا میشود/زینب برای کربلا بانوی عشق ودلرباست/همراه زهراگریه کن مشمول رحمت میشوی/آنجا حریم اهل دل آن نردبان تا خداست/مهدی زشور نینوا آید به گلبانگ
همره خلوت شب آمده ای باز
در دیده دارم شعر باران
ابر بهاران یاد یاران
یاد رخسار تو خورشید دلم شد
مهمان چشمم رویای تو
در باغ جانم آوای تو
از نگاه تو صبا مژده ها دهد
بر زلال آب چمن بوسه ها زند
مرغ سپیده خوش می سراید
نرم و سبک بال پر بگشاید
مثل نسیمی بر موج آ
مثل پریدن پرواز خواب
همه جا رنگ سحر چهره نموده
آبی و دریا در جان هم
ابر و سپیده پنهان هم
به تماشای تو گل سینه گشوده
در دفتر عشق طرحی دارم
رنگ زمان را شرحی دارم
همره خلوت شب آمده ای باز
در دیده دار
دل شده مهمان عشق ، معجزه آغاز شد 
در شب پایان درد ، سوز دلم ساز شد 
از لب یارم رسید ، باز نویدی  
دگر 
کلبه ی احزان دل ، خانه ی دلباز 
شد 
از شب تارم گذشت ، ماه جهانتاب 
من 
نور به من هدیه داد ، مه رخ طناز 
شد 
بوی شقایق رسید ، باد صبا از 
کجا ؟!
از تن دلدار بود ، غنچه ی دل باز 
شد .
فصل خزانم تمام ، فصل جدایی 
ز غم ،
همدم شبهای من ، اله ای ناز
شد 
تا به فلک پر کشید ، عرصه ی سیمرغ دید،
بال خیالم کبود ، او پر پرواز  
شد 
میکده ها بسته بود ، ساغر من پر
عطش
رمضان آمد و مهمان تو خواب است خدایا !راه گم کرده و دنبال ثواب است خدایا !
نیست ساقی و زمین یک دل آباد نداردحال مردان خرابات خراب است خدایا !
آبرو با بر و رویی برود گر تو نگیرینقش دینداری ما نقش بر آب است خدایا !
این که، این سوی نقاب است، که دل می‌‌بَرَد از خلقبگذر از آنکه در آن سوی نقاب است خدایا !
کی شود سوی تو بی‌رنگ و سبک بار سفر کرد؟تا که این سفره پر از رنگ و لعاب است، خدایا !
یار در خانه و عمری است که ما گِرد جهانیماین خودش سخت ترین شکل عذاب اس
هر چیزی سر جای خودش و تو زمان خودش قشنگه، زمان اش همون موقعی هست که مشتاق شی، بعد اون دیگه فرقی نداره باشه یا نه، انگار وجود آدم خودش رو با نداشتن اش تطبیق میده،دل به نداشتن اش خو می گیره و مغز تصور داشتن اش رو از سلول های خودش حذف می کنه به قول خواجه شیراز، دولت آن است که بی خون دل آید به کنار، ور نه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست
عید امسال با مهمانی نا خوانده..
کم کم به لحظات پایانی سال 1398 نزدیک می شویم.
یک سال دیگر با فراز و نشیب ها،تلخی ها و شیرینی ها و غم ها و خوشی هایش گذشت...
اما امسال عیدی متفاوت در پیش خواهیم داشت؛عیدی با مهمانی ناخوانده که وجودش خوشایند نیست...
اما خب این نیز بگذرد...
بودند کسانی که عید سال گذشته را با خانواده خود به خوشی سپری می کردند اما حال درگیر مهمان نوازی این مهمان خوفناک شدند و هم اکنون زیر خروار ها خاک آرمیده اند...
این نیز بگذرد...
کاش کمی رعا
اون‌جایی که فرهاد می‌خونه: من دلم سخت گرفتههه‌ست از این میهمان‌خانه‌ی مهمان‌کُشِ روزش تاریک. حالم الان مطابقت داره با مکث‌های بین ادای کلمه‌ به کلمه‌ی این آهنگ. برف رو پلی می‌کنم و خوابی که نمیاد رو آغاز می‌کنم. دلشوره، رفیق ناباب همیشگی اگه دست از سرِ قلبم برداره. دریغا که آدمی برای تخلیه‌ی خودش تو چه سوراخ‌سمبه‌هایی باید فرو بره.
این بیت الان به ذهنم اومد. امیدوارم کامل بشه همین‌جا بذارم.
«داره شعرام از سرم می‌پره
تو رو جونِ خودت
این هفته یه مهمان بزرگ داریم خونمون ..
مهمانی که دلیل خلقت این عالم هستی است
مهمانی  که خدا به حضرت محمد درموردش فرمود 
ای محمد اگر تو نبودی افلاک را نمی افریدم اگر علی نبود تو را نمی آفریدم و  اگر فاطمه نبود شما دوتن را نمی آفریدم 
مادرمون حضرت فاطمه دلیل خلقت علم هستی است 
وایی چقدر من خوشبختم . 
یعنی خوشبختی بیشتر از اینه که  مادری داشته باشی 
که تمام عالم هستی برای او آفریده َشده باشه 
پس اگه این دنیا برای مادرمون آفریده شده،ایشون همه کا
جناب آقای ................. 
ریاست محترم دانشگاه .................   

با سلام و عرض احترام 
بدینوسیله اینجانب دانشجوی ورودی مهر ماه سال .................
 به علت اینکه پس از قبولی در دانشگاه و شروع دوران دانشجویی خود
متاهل گردیده و محل اشتغال دائم همسرم در شهر ................. است،
تقاضای حضور به عنوان دانشجوی میهمان به مدت .................  به
دانشگاه .................  را دارم. البته مشکلات دیگری از جمله
مشکلات (مالی، اجتماعی، خانوادگی و  فوت یکی از اقوام درجه اول) نیز
در این بین
 
۱۷ نفر مهمان نوروزی این روزهایم کم بود که به لطف مسئولین امر ، و تلاش های بی شمار عروس و خواهر گرامیش و خواهر خودم 
۸  نفر دیگه امروز و امشب و تا پایان تعطیلات هفته قراره مهمان خانه ی ما باشند و دریغ از یک کمک از طرف میزبانان (عروس و خواهران)  :|
وسایل پذیرایی آماده ، لوازم و وسایل خواب آماده تر ، و مسئول پذیرایی هم که بنده باشم در حال آماده باش !
خودشون دعوت کردند و گفتند بیایند بعد برای اینکه خاطر ما مکدر نشود اجازه خشک و خالی در آخر از من و پدر
شکاف آیا دلیلش چیست وقتی خانه در داردکسی باید که از این راز کعبه پرده بردارد
.
به دنبال چه می گردند گرد کعبه حاجی هابه غیر از آن شکاف حیدری چیزی مگر دارد ؟
.
علی را هر کسی دیده است گویا کعبه را دیدهشکافی کعبه دارد که علی بر تیغ و سر دارد
.
لباس کعبه را هر سال گیرم نو کنند امالباس نو به زخم کهنه ی او کی اثر دارد ؟
.
دهان کعبه را با نقره پر کردند ، می دانندکه از اسرار صاحبخانه و مهمان خبر دارد
.
من از جهل عرب حیران که شق الکعبه را دیدهو از پیغمبر خود خوا
 
  در حال تماشای مستند میز سرآشپزام . یک آشپز حرفه ای و یک رستوران معروف و غذاهایی که در حد یک اثر هنری اند. اما فکرم پهلوی ایران است . ایران دختر هفت ساله ای بود که دیشب در مستند ایرانگرد دیدم . دخترک پای یک درخت بلوط ایستاده بود و سعی داشت طناب دست بافتی را بر روی یکی از شاخه ها بیندازد. مبهوت تلاش و اراده اش بودم . هر بار بیشتر و بیشتر سعی می کردو  طنابش را بهتر جمع می کرد تا بالاخره موفق شد . طناب بر روی شاخه ای قطور افتاد و او به سمت درخت حرکت ک
در رابطه با موضوع حالت مهمان,شاید در بین دوستانتان هستید و یکی از دوستانتان برای چند لحظه گوشی شما را از شما بخواهد و این امکان وجود دارد که شما دوست نداشته باشید گوشی خود را به آن بدهید در این بین اگر شما نخواهید که گوشی خود را بدهید قطعا دوستتان ناراحت میشود پس باید چه کاری انجام بدهید تا کسی که از شما گوشیتان را درخواست کرده ناراحت نشود؟در میبایل راه حلی برای این موضوع یافته ایم با ما همراه باشید...
ادامه مطلب 
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، صص: 153 و 154
مثلی است که در مثنوی آورده، می گوید در یکی از شهرها مسجدی بود1 که به «مسجد مهمان کُش» معروف شده بود. می دانید قدیمها مهمانخانه و مانند آن نبوده و اگر کسی وارد محلی می شد و دوست و آشنایی نمی داشت مسجد را مسکن می گزید. مسجدی بود که معروف شده بود که هر کس می آید اینجا شب می خوابد، صبح که می روند، جنازه اش را بیرون می آورند و کسی هم نمی دانست علت قضیه چیست. یک آدم غریبی آمد، رفت در آن مسجد بخوابد، مردم گفتند آنجا ن
رئیس جهاد کشاورزی آب پخش گفت:جمعیت میلیاردی ملخ های صحرایی از امارات و عربستان به سمت جنوب کشور مهاجرت کرده اند و اگر بدرستی با آنها مقابله نشود تا 5 سال مهمان ما خواهند بود.
به گزارش سفیر جنوب؛مهندس محمد اسماعیل شفیعی در نشست شورای اداری بخش آب پخش اظهار داشت:جمعیت میلیاردی ملخ های صحرایی از امارات و عربستان به سمت جنوب کشور مهاجرت کرده اند و اگر بدرستی با آنها مقابله نشود تا 5 سال مهمان ما خواهند بود.
ادامه مطلب
سام
تابستان و زمستان ها از سال های دبستان سام می گذرد و او در حال حاضر 10 ساله شده است.والدین سام از بچگی تا حال با او رفتار بچگانه داشته اند و هنوز هم همچنان این روند را ادامه می دهند و خود او هم از این رفتار به شدت آزرده است.یکی از علائم این رفتار والدینش این است که او دارای شب ادراری از سن 6 سالگی شده است و همچنان هم ادامه دارد و گاهی هم به بی اختیاری ادراری تبدیل می شود که در هنگام بیداری اش هم او را اذیت می کند.به دلیل شب ادراری او و بی اختیاری ا
 
#هر_روز_با_شهدا 
❇️ شهید مهدی زین الدین 
⭕️ جاذبه ی عجیب در ساختن افراد
در چند ساله ی جنگ که بنده با شهید زین الدین برخورد داشتمف هیچ گاه ندیدم نیرویی را طرد کند. جاذبه عجیبی داشت و در ساختن افراد، استعدادی خارق العاده.
اگر می دید کسی در مسئولیت خودش از لحاظ مدیریت ضعیف است، طردش نمی کرد؛ او را از آن مسئولیت بر می داشت، می آورد پیش خودش در فرماندهی. آن وقت هر جا می رفت ، او را هم با خودش می برد؛ و به این شکل روحیه ی مسئولیت پذیری و حسن انجام و
بازآمدم چون عید نو، تا قفل زندان بشکنموین چرخ آدم‌خوار را، چنگال و دندان بشکنم
از شاه بی‌آغاز من، پران شدم چون باز، منتا جغد طوطی‌خوار را، در دیر ویران بشکنم
ز آغاز عهدی کرده‌ام، کاین جان فدای شه کنمبشکسته بادا پشت جان، گر عهد و پیمان بشکنم
امروز همچون آصفم، شمشیر و فرمان در کفمتا گردن گردن‌کشان، در پیش سلطان بشکنم
روزی دو باغ طاغیان، گر سبز بینی غم مخورچون اصل‌های بیخشان، از راه پنهان بشکنم
چون در کف سلطان شدم، یک حبه بودم کان شدمگر در
مرگ عجب موجود عجیبی است. آدم در تمام عمرش طوری زندگی می کند که انگار هیچ وقت قرار نیست بمیرد، با این حال یکی از بزرگترین انگیزه هایش برای زندگی همین مرگ است. بعضی از ما با یاد مرگ پر تلاش تر، سرسختانه تر و خشن تر زندگی می کنیم. آگاهی از مرگ به بعضی ها این تلنگر را می زند که نهایت لذت را از عمرشان ببرند، ولی برای بعضی دیگر چیزی جز عاطل و باطل نشستن و از مدت ها قبل چشم به راه این مهمان ناخوانده بودن به ارمغان نمی آورد. همه ما از آن می ترسیم، ولی خیلی
دانلود پاورپوینت مطالعات هتل اقامتی
اهداف در طراحی طبقات اتاق‌های خواب 1- نورگیری 2- جهت باد 3- دیدن احتمالی اتاق‌های مهمان 4- محل استقرار ساختمان به نحوی که از خیابان دیده شود. 5- جلوه نسبی ظاهر بنا و هزینه‌ی ساختمانی انواع ترکیب‌های مختلف برای اتاق‌های خواب ملاحظات در طراحی طبقات 1- طرح باید طوری سازماندهی شود که اتاق‌های مهمان حداقل 70 درصد از زیربنای ناخالص طبقات را اشغال کند. 2- آسانسورها و ...
دریافت فایل
سورک یکی از شهرهای کوچک مازندران است که عالی‌ترین شکل فرهنگ میزبانی و مهمان نوازی ایرانی را می‌توانید آنجا تجربه کنید.
  
اگر پای صحبت گردشگران خارجی که به ایران سفر کرده‌اند بنشینید، بدون استثنا ایرانی‌ها را با صفت “مهمان نواز”  معرفی می‌کنند. مهمان نوازی یکی از ویژگی‌های فرهنگی ایرانیان است که نقش  مهمی در صنعت گردشگری ما دارد. بسیاری از افراد برای لمس مهمان نوازی  ایرانی و تماشای رفتار فرهنگی ایرانی‌ها با گردشگران، تصمیم به سفر
سلام
شنبه شب بود، رفته بودیم برای نماز مغرب و بعدش تو حیاط حرم، کنار یکی از دوستان همراهمون نشسته بودیم به گب زدن.... همسر زنگ زد که باشو بیا بریم برای شام! بعد آروم گفت غذای حضرتی بهمون دادن!!!
سه رو آخر سفرمون رو مهمان یه اردو بودیم. دوستان داخل اردو گفته بودن یه وعده غذای حضرتی خواهیم داشت، اما مسیول گفته بود اسم شما جزو لیست غذا نیست :( و ما هم دل کنده بودیم!
حالا زنگ زده بود و دو تا برگه ی غذای حضرتی برامون آورده بود.... فکر کردیم باید بریم صحن آز
روزی ملا نصرالدین در خزینه حمام به خواندن پرداخت. آواز خود را بسیار نیکو و شیرین یافت. پس به نزد حاکم رفت و به او گفت هر آینه مهمان گرانقدری داشتی مرا خبر کن تا از آواز ملکوتی خود وی را مستفیض گردانم.
بعد از مدتی چند نفر مهمان حاکم شدند و حاکم خواست تا بساط سرور آنان را مهیا کند پس یاد ملا افتاد و به نوکرانش دستور داد تا وی را حاضر کنند.
ملا که آمد به وی گفت: بخوان.
ملا گفت: فرمان بده تا خزینه ای بیاورند.
حاکم گفت مردک چطور اینجا خزینه مهیا کنم؟ پس
مرگ عجب موجود عجیبی است. آدم در تمام عمرش طوری زندگی می کند که انگار هیچ وقت قرار نیست بمیرد، با این حال یکی از بزرگترین انگیزه هایش برای زندگی همین مرگ است. بعضی از ما با یاد مرگ پر تلاش تر، سرسختانه تر و خشن تر زندگی می کنیم. آگاهی از مرگ به بعضی ها این تلنگر را می زند که نهایت لذت را از عمرشان ببرند، ولی برای بعضی دیگر چیزی جز عاطل و باطل نشستن و از مدت ها قبل چشم به راه این مهمان ناخوانده بودن به ارمغان نمی آورد. همه ما از آن می ترسیم، ولی خیلی
حیطه شخصی-اجتماعی در کودکان 5 ساله
پیش از پاسخ دادن مطمئن شوید که هر فعالیت را در مورد فرزندتان مشاهده یا تجربه کرده اید .١- آیا با استفاده از وسایل آشپزخانه و غذاخوری برای خودش غذا می کشد. به عنوان مثال بااستفاده از یک قاشق بزرگ ماست را از یک کاسه بزرگ بر می دارد و در طرف خود می ریزد؟٢- آیا کودک بدون کمک و به تنهایی ، دست و صورتش را با استفاده از صابون می شوید و باحوله خشک می کند؟٣-آیا کودک حداقل ۴ مورد از موارد زیر را بازگو می کند؟١)نام خودش ٢)نا
برگرفته از انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تبریز
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، صص: 153 و 154
مثلی است که در مثنوی آورده، می گوید در یکی از شهرها مسجدی بود1 که به «مسجد مهمان کُش» معروف شده بود. می دانید قدیمها مهمانخانه و مانند آن نبوده و اگر کسی وارد محلی می شد و دوست و آشنایی نمی داشت مسجد را مسکن می گزید. مسجدی بود که معروف شده بود که هر کس می آید اینجا شب می خوابد، صبح که می روند، جنازه اش را بیرون می آورند و کسی هم نمی دانست علت قضیه چیست. یک آدم غر
عشق، بردگی نیست. از همسرمان توقع نداشته باشیم که اگر من را دوست دارد، در برابر هر خواسته من بگوید: چشم!این بردگی است. می‌خواهی برده‌داری کنی یا همسرداری؟ می‌خواهی در خانه‌ات کُلفَت داشته باشی یا خانم؟کُلفَت، همسر نیست!نوکر، هم همسر نیست!همسر خوب این نیست که هرچه تو بگویی، بگوید:چشم! همسر خوب آن است که دیدگاهش را محترمانه به شما بگوید، شما هم گوش کنید و باهم به توافق برسید.⛔️ برده‌داری نکنیم...➖برده‌داری ما را به هیچ‌جا نمی‌رساند.نه ک
امشب بازهم ماه مهمان اتاقم شده
چندساعتی میشود که از پنجره خودش را به داخل انداخته
و چندساعتی هست که در خاطراتم غرق شده ام
از پچ پچ های گاه و بیگاه اطرافیانت، حدس هایی میزنم
خودت را که ببینم، میفهمم حدسم درست بوده یا غلط
میدانم مرا نبخشیدی، ولی امیدوارم توانسته باشی درک کنی
که چه کسی باید میبخشید و بخشید
از روزی که به آن قرار لعنتی رفتی، برای من پرکشیدی
چون نمیخواستم یار ذخیره باشم برای اما و اگرهای شما
بخیال
این ها زخم هایی هستند که گهگاهی س
بک لینک pbn، سئو لینک خارجی، سئو لینک داخلی، لینک بیلدینگ، بک لینک ایمیل، سئو سایت وردپرس، سئو تایتل، سئو سایت، بک لینک پست مهمان، سئو عنوان و از مهم ترین مسائل آموزش سئو، بهینه سازی سورس سایت، بازاریابی اینترنتی، بک لینک، تحلیل سایت، سئو سایت، طراحی سایت و آموزش سئو است. از این رو برای کسب و کار آنلاین ضروری است تا در دوره های آموزش سئو جامع شرکت کنند. ما به شما آموزش سئو سایت مثناسئو به مدرسی استاد دکتر محمد کرمی را توضیه میکنیم. زیرا که دکت
یکی مهمان ناخوانده ز هر درگاه رانده سخت وامانده رسیده نیمه شب از راه ‚ تن خسته ‚ غبار آلود نهاده سر بروی سینه رنگین کوسن هایی که من در سالهای پیش همه شب تا سحر می دوختم با تارهای نرم ابریشم هزاران نقش رویایی بر آنها در خیال خویش و چون خاموش می افتاد بر هم پلکهای داغ و سنگینم گیاهی سبز میرویید در مرداب رویاهای شیرینم ز دشت آسمان گویی غبار نور بر می خاست گل خورشید می آویخت بر گیسوی مشکینم نسیم گرم دستی حلقه ای را نرم می لغزاند در انگشت سیمینم لب
سوفیا از بچه های کلاسمه . وقتی منو میبینه ، یا هرطوری میشه ، انقد محکم بغلم میکنه و چشاش برق میزنه که فکر میکنم کاش یه روز میتونس همونطور که محکم بغلم کرده نفوذ کنه تو بدنم ، بره تو مغزم و ببینه خاله پریسا همونقد که از بیرون با بقیه مهربونه ، از داخل با خودش تو چه جنگیه . چه تانک و تفنک و تیری ئه که هر روز باهاش شلیک میکنه به خودش . به مخش . به قلبش . فکر میکنم کاش همه چیز ِ دنیای خاله پریسا ، مثل ِ چیزی بود که دنیای سوفیا تصورش کرده . اونقد امن و آروم
مرا خویی است که نخواهم که هیچ دلی از من آزرده شود. این‌که جماعتی خود را در سماع بر من می‌زنند و بعضی یاران ایشان را منع می‌کنند، مرا آن خوش نمی‌آید. و صد بار گفته‌ام برای من کسی را چیزی مگویید. من به آن راضی‌ام و آخر من تا این حد دلدارم که این یاران که به نزد من می‌آیند، از بیم آن که ملول نشوند، شعری می‌گویم تا به آن مشغول شوند، و اگر نه من از کجا شعر از کجا؟
واللّه که من از شعر بیزارم، و پیش من از این بَتَر چیزی نیست! هم‌چنان است که یکی دست در
هتل سی و سه پل مشهد یکی از هتل های سه ستاره کیفیت بالای مشهد می باشد که از هتل های نوساز مشهد می باشد که در سال 1397 تاسیس شده است و داری به روزترین و بهترین امکانات هتلی می باشد و در نزدیکی و جوار حرم مطهر حضرت امام رضا (ع) واقع شده است و با توجه به فاصله کمی که تا حرم مطهر دارد , از این رو هتل سی و سه پل مشهد را می توان از جمله هتل مشهد نزدیک به حرم به شمار آورد. این هتل سه ستاره در 6 طبقه دارای 52 واحد اقامتی با واحد های شامل اتاق دو تخته , اتاق سه تخته ,
پدر را نمی‌شناختم. پسر را اما به‌خاطر فعالیت‌های ترویج علم‌گونه‌اش می‌شناختم. سه-چهار سال پیش بود که سه‌شنبه شب‌ها ساعت 9 سایت رادیو تهران را باز می‌کردم و منتظر می‌شدم که برنامه‌ی چراغ‌خاموش شروع شود. هرچه‌قدر دیدن برنامه‌های تلویزیونی را از طریق اینترنت می‌پسندم، معتقدم که برنامه‌های رادیو را فقط باید از طریق یک رادیوی درست‌وحسابی گوش کرد، با همان تنظیمات قدیمی و خاص خودش. اما چه کنیم که امکانات نبود. هر قسمتِ برنامه موضوع
من نمیخواستم بشود خودش شد


بچه که بودم همیشه خراب کاری میکردم اصلا هر  و خرابکاری که توی خانه میفتاد یکراست میامدند سراغ من که تو بودی بگووو چرا اینکار را کردی من هم بغض میکردم و با همان حالت بچگانه میگفتم من نمیخواستم بشود خودش شد و همیشه در مقابل این سوال که تو بگووو خودش چه جوری شد سکوت میکردم هرچه میخواستم توضیح بدهم که خودش چه جوری شد بقیه اصلا درک نمیکردند که خودش شد یعنی چه


یادم است یک بار آن زمانها که مرمرغ داشتیم پدر یک عالمه دون خر
ارسال پست مهمان مهمترین استراتژی برای افزایش میزان خواندن وبلاگ شما است.
پست مهمان چیست؟
“پست مهمان” به معنی نوشتن و انتشار مقاله در وب سایت یا وبلاگ شخص دیگر است.برخی وب سایت ها این امکان را در سایت خود ارائه می دهند. و آن را در وبلاگ های دیگر با مخاطبانی که می خواهند با آنها صحبت کنند، انجام می دهند. این یک راه عالی برای ارتباط با خوانندگان جدید و نشان دادن نام شما است.سه دلیل وجود دارد که پست مهمان چنین استراتژی کلیدی برای هر وبلاگ نویسی ب
یکی بود، یکی نبود. یکی بود که ته یه چاه خودش رو قایم کرده بود. اون چاه یه کتابخونه بزرگ و بلند بود. بالای چاه یه دایره بود که می‌شد از توش، آسمون شب و روز رو دید. و حقیقت اونجا بود، دنیای واقعی اون بیرون بود. ولی اون شخص نمی‌خواست بره بیرون. همون جا موند. هرروز خودش رو بین داستان‌ها گم کرد. شب‌ها کف زمین می‌خوابید، جایی شبیه قبر که بین خاک‌ها برای خودش کنده بود. سردش بود. پایان.
از بچگی آرزو داشتیم یک بار هم که شده یک جایی نقش مهمان را داشته باشیم 
خیلی خانمانه دعوتمان بکنند بعد برایمان سفره بیندازند بعد هم ما عقب بنشینیم و آنها سفره را جمع کنند بعدش یک لیوان نوشیدنی خنک بیاورند اگر هم هر از گاهی از سر تعارف خواستیم بلند شویم و کمکی بکنیم به زور سر جایمان بنشاننمان و بگویند اِوا خاک عالم شما مهمانید 
بچه که بودیم اگر جایی میرفتیم مهمانی بعد از غذا مادرمان با چشم و ابرو میفهماند که پاشو سفره را جمع کن ظرف ها را بشور ص
  امروز سه شنبه و ششم اسفند ۱۳۹۸ است.
جمعه گذشته انتخابات مجلس یازدهم تمام شد. خیل آرام و سالم و بی یا کم حاشیه.
 ولی داشتم فکر می کردم چقدر این انتخابات به چغندر با برکت شبیه بود !  خیلی ! برای اینکه:
 اونی می خواست رای بیاره، که آوُرد و حالا خوشحاله !
اونی که می خواست جناح اِصلاح طلب رای نیاره، که نیاورد و خوشحاله !
اونی که می خواست جبهه انقلاب رای بیاره، بالاخره یکی از دو بزرگوار رای آوُرد و خوشحاله !
اونی که می گفت خط قرمز من آقای فلانیه، طرف را
هادی از قدیمی ترین دوستان بلاگستان است. هر چند که دیگر وب نویسی نمیکند ولی اگر دست به قلم شود غوغا می کند. مهندس است و اهل کرمان‌. قاری قرآن است و معلم قرآن. از آن دست دوستانی که با هر بار مصاحبت با او کلی مطلب یاد میگیری و به قول خودشان مستفیض میشوی
بسیار مهربان است و شوخ طبع. خونگرم و مهمان نواز. فروتن و متواضع. اینها را گفتم که بگویم هادی به جرگه ی متاهلین پیوست و بسیار برایش خوشحالم و از صمیم قلب برایش عاقبت بخیری آرزومندم. عروس خانم را دیده ا
شامگاه پنجشنبه 21 اردیبهشت 96 برنامه دورهمی با اجرای مهران مدیری ساعت 21 روی آنتن شبکه نسیم رفت. مهران مدیری برنامه را با موضوع بهداشت و سلامت آغاز کرد.
 
رویا تیموریان بازیگر خوب کشورمان مهمان برنامه دورهمی بود. رویا تیموریان بعد از سلام و احوال پرسی از مهران مدیری و برنامه دورهمی تقدیر و تشکر کرد.
مهران مدیری اولین سوالش اینگونه مطرح کرد ، در بچگی شیطون بودید و الان خیلی آروم شده اید؟ رویا تیموریان گفت :بله در بچگی خیلی شیطون بودم و کارها
این
تخت تا شو مکانیزمی ساده دارد. یک فریم نفری و تاشو با تشکی انعطاف پذیر
کلیت این تخت را تشکیل می‌دهند. این تخت تاشو خصوصا برای دانشجویانی مناسب
است که مدام در حال نقل از این سوییت به آن سوییت هستند. خانواده‌هایی که
مهمان‌های زیادی دارند نیز می‌توانند چند تا از این تخت‌های تاشو را در
خانه داشته باشند تا در هنگام خواب مهمان‌ها مشکل کمبود رخت خواب و جای
خواب نداشته باشند.
همانطور که می‌بینید وقتی این تخت تا می‌شود، جای
بسیار کمی می‌گ
نوشته بود: «شما روانشناس هستید؟»
من با خودم فکر کردم من روانشناسِ روانِ خودم هستم.
اصلا هر آدمی بهترین روانشناس خودش است. هیچ آدمی مثل خود آدم، خودش را نمی‌شناسد.
هر کسی می‌تواند به همه دروغ بگوید، نقاب بزند به چهره، فیلم بازی کند، اما نمی‌تواند به خودش دروغ بگوید، خودش را گول بزند.
نوشته بود: «...من با خودم مشکل دارم...»
دلم می‌خواست برایش بنویسم: «چون با خودت مهربان نیستی، خودت را دوست نداری...»
دردها از جایی شروع می‌شود که خودمان را نمی‌بی
آدمها با خودشون و زندگی هاشون چکار می کنند؟ من با زندگیم چکار کنم؟ سخت ترین کار تو دنیا روبرو شدن آدم با خودش، با زندگیشه، با چیزهایی که درست کرده و وای به اون روزی که بفهمه هیچ چیزی درست نکرده فقط خودش و خودش و یه هیچ کامل اطرافش درست کرده.
بسم او ...
خودش شاید نمی داند اما از اولین باری که دیدمش برایم باعث خیر شد. کمک کرد راهم را پیدا کنم. هرچند که خودش دیرتر از من رسید. کمک، واژه ایست که با اسمش در ذهنم عجین شده. چه خودش بخواهد و چه نخواهد به من کمک می کند. با حرف هایش، با کارهایش و گاهی حتی با نگاه کردنش...
ادامه مطلب
شهید احمدحاجیوند الیاسی اهل نماز اول وقت و نماز شب بود... یک روز چون مهمان داشتیم و همه خسته بودن همان اوایل شب خوابیدن.
احمد چون مانند مولایش امام علی(علیه السلام) کمک به مستضعفان را دوست داشت با کمک چند خیر دیگر شبانه برای یتیمان و ضعفا غذا و مصارف روزانه آنها را برایشان جمع آوری و بطوریکه کسی متوجه نشود به آنها تحویل میداد به همین خاطر دیر به خانه می آمد،
وقتی که آمد مشغول نماز شب خواندن شد که مهمان هایمان بیدار شدن، و همراه احمد به امید این
هوالرئوف الرحیم
سه شنبه برگشتیم ولی هنوز فرصت نکردم بنویسم ازش.
یک سفر معرکه.
سفری که در ابتدا و در اولین مواجهه با هتل، داشت به بدترین سفرمون تبدیل می شد. و تکمیل ماجراها با جا گذاشتم تمام کارتهای بانکی تو خونه. اما...
اما بعد از یکی دوتا تماس و باز هم خوردن به درهای بسته، رگ اصلی قصه دستمون اومد. اونجا بود که دوتایی تصمیمی گرفتیم. و فهمیدیم که سفر رو نه با امکانات و شرایط، که با حال و رفتار و فکر خودمون باید خوب کنیم.
نتیجه ی این تصمیم، سفری رو ب
باز خان‌عمو به ستار روی کرد و پرسا گفت :
- مغز حرف تو یعنی این است که ارباب‌ها ... این ارباب‌ها به‌خودی‌خود نمی‌توانند کاری از پیش ببرند ؟
ستار به جواب گفت :
- می‌توانند ... چرا ، می‌توانند ! اما ... این جماعت فقط با قدرت خودش به جنگ حریف نمی‌رود ! علاوه بر همه‌ی کثافتی که دارد ، چیزهای دیگری هم دارد . خیلی رذل و بی‌چشم و رو است ؛ بدتر از گربه . برخلاف آنچه می‌نماید ، خیلی هم بزدل و ترسو است . از همه‌ی اینها گذشته ، خیلی ملاحظه‌کار است ‌. یعنی این
کار داستان خوب پیش نمی‌رود. وسطای نگارش تصمیم گرفتم طرح را تغییر بدهم. همین همه‌چیز را بهم ریخت. کمتر از یک‌هفته مانده به موعد تحویل... می‌نویسم و هم‌زمان ویرایش می‌کنم. وقت ناهار و شام حتی... اسم هم ندارد هنوز... عباس معروفی می‌گفت: داستان مثل بچه است. اسم‌اش را با خودش می‌‌آورد. امیدوارم همین بشود که او گفته!
دوران دبیرستان یه رفیق داشتم که همه مسخره‌ش میکردن.نه قیافه‌ش بد بود، نه لباس پوشیدنش، نه درسش... مسخره‌ش میکردن چون با خودش حرف می‌زد! سر کلاس از خودش می‌پرسید امروز امتحان شیمی داریم؟ خودش جواب می‌داد آره... زنگ تفریح از خودش می‌پرسید نوشابه می‌خوری؟ خودش می‌گفت آره... بعد از امتحان از خودش می‌پرسید چند تا غلط نوشتی؟ خودش جواب می‌داد یکی... وقتی با کسی حرف می‌زد مثل همه بود ولی امان از وقتی که تنها می‌شد. شروع می‌کرد حرف زدن با خودش... ب
رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ
 
 
برای کسی که داره با ظلمات اطرافیانش امتحان میشه
شاید بهترین دعا باشه
آدمی در مرحله ای از زندگیش، از ظلمات درون خودش، ظلمی که خودش به نفس خودش کرده لازمه بیرون بیاد 
و زمانی با ظلمات همراهانش امتحان پس میده تا بتونه ظلمات بیرون از خودش رو، در بستر اجتماع و جمع انسان ها کنار بزنه و حق رو ببینه
 
الهی به شدت
بازی به یاد ماندنی
هلن یک دختر بازیگوش بود و بیشتر دوست داشت با وسایل بازی پسرانه و چیز هایی مثل خانه سازی و . . مشغول بازی کردن شود.او به قدری در هنگام بازی کردن،حواسش به کارش بود که همه چیز را فراموش می کرد حتی دست شویی رفتن و به همین دلیل خیلی اتفاق میفتاد که هنگام بازی،خودش را خیس کند و این مورد باعث شده بود که مادرش،بعد از گرفتن هلن از پوشک در سن سه سالگی،دوباره بعد از یک و سال نیم،یعنی  در چهار سالگی هلن،او را پوشک کند.هلن در خانواده ایی بو
نوشته‌های روی شن ها،مهمان اولین موج دریا هستند،
اما حکاکی‌های روی سنگ،مهمان همیشگی تاریخند ...
مانند دوستان خوبکه حک شدگان روی قلبند!و ماندگارانی ابدی ...
تقدیم به دوستان همیشه خوبمسپاس از همراهی شما
 
قوی باش و نترس...
هرگـاه بترسی، شکست می‌خوری.ترس از تنگدستی، ترس از شکست، ترس از دست دادن!ترس هیچ قـدرتی برایـت به جـا نمی‌گذارد!وقتی هراسانی، آن‌چه که از آن بیم داری را به سوی خود می‌کشانی…آن‌قدر قوی باش تا هر روز با زندگی روبه رو شوی…
زن
دیشب با هفت نفر از دوستان یک دورهمی خودمانی داشتیم. اگر خستگی ناشی از به تنهایی تمیز کردن یک خانه و سرخ کردن 35 کوکو زیر برق افتاب ساعت سه بعد از ظهر را نادیده بگیریم، بله به من هم بسیار خوش گذشت. اگر گلی مدام حرف‌های آزاردهنده نمی‌زد بهتر بود ولی خب. ما همیشه در بهترین وضعیت ممکن قرار نداریم.
عصر یک مهمان کوچولو دارم
5 سالشه
برای مادرو پدرش کاری پیش اومده
مادربزرگ و پدربزرگ مادریش مسافرت هستن
مادربزرگ و پدربزرگ پدریش کار دارن
و وقتی گفتن بهش حق انتخاب داری بین خاله و دایی
گریه کرده که نمیرم و میرم پیش خاله فلانی که من باشم
البته من خاله واقعیش نیستم
چون اصلا خواهر ندارم
مادرش باهام حرف زد منم قبول کرد
من هیچ نسبت نزدیکی باهاشوت ندارم یکم برام عجیبه
معمولا وقتی بچه ها پیشم می ان میگن باهامون بازی کن میگم کار دارم
دو تا سطل عروسک پ
۱- سالن دارای مکان مناسبی باشد
مکان سالنی که می خواهید انتخاب کنید بسیار اهمیت دارد. شما باید ابتدا در شهر به مکان هایی بروید که تالارها دارای پراکندگی مناسب باشند. این سالن باید برای تمامی مهمان های شما در دسترس باشد تا مهمان های شما به راحتی بتوانند به آن تشریف بیاورند.
۲- ظرفیت سالن پذیرایی
موضوع دومی که اهمیت پیدا می کند، ظرفیت سالن می باشد. وسعت و بزرگی سالن بسیار با اهمیت است. شما باید بدانید برای چند نفر مهمان می خواهید تالار رزرو کنید
میدونین،
 
آخه وقتی پسر گنده،
 
40 ساله،
 
اینقدر میتونه تحت تاثیر یه دختر که هزاران کیلومتر ازش دوره قرار میگیره،
و نه تنها همه عکساشو دیلیت میکنه به حرف اون دختر (یعنی اینقدر خودش رو قبول نداره که یه عکسم نمیتونه پیدا کنه از خودش بذاره یا بگیره)، بلکه وضعیت خودش رو به نامعلوم تغییر میده، از بقیه چه انتظاری باید داشت؟!

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها